گاهـی آرزو میکـنم ... لحـظه از لبخـندهای آرامـش بخـشت را داشته باشم! آن لحـظه بـهانه گـیرند و اشـک بـریزنـد! "چـرا؟ او که میـدانسـت چـقدر دوستـش دارم"!!
کـاش هـرگـز نـمیدیـدمـت تا امـروز غــم نـدیدنـت را بخورم!!!
کـاش لبـخـندهایـت آن قـدر زیبا نبـود کـه امـروز آرزوی دیـدن یـک لحـظه فـقط یک
کـاش چشـمان معـصومـت بـه چشمانـم خیـره نمیشـد تا امـروز چشـمان مـن به یـاد
کـاش مهـربانیـت را حـس نـکرده بـودم تـا امـروز محتـاج نـگاه مهـربانـت باشم!
کـاش نـمیدانسـتی کـه چـقدر دوستـت دارم تـا امـروز با خـود نگـویم :
نظرات شما عزیزان: